نیلوفر آبی



میون یه دشت زیر خورشید کویر

مونده یک مرداب پیر توی دست خاک اسیر

منم اون مرداب پیر از همه دنیا جدا

داغ خورشید به تنم زنجیر زمین به پام

من همونم که یه روز می خواستم دریا بشم

می خواستم بزرگترین دریای دنیا بشم

آرزو داشتم برم تا به دریا برسم شبو آتیش بزنم تا به فردا برسم

اولش چشمه بودم زیر آسمون پیر

اما از بخت سیاه راهم افتاد به کویر چشم من

چشم من به اونجا بود پشت اون کوه بلند

اما دست سرنوشت سر رام یه چاله کند

توی چاله افتادم خاک منو زندونی کرد

آسمونم نبارید اونم سر گرونی کرد

حالا یه مرداب شدم یه اسیر نیمه جون

یه طرف میرم به خاک یه طرف به آسمون

خورشید از اون بالاها زمینم از این پایین

هی بخارم می کنن زندگیم شده همین

با چشام مردنمو دارم اینجا میبینم

سر نوشتم همینه من اسیر زمینم

هیچی باقی نیست ازم قطره های آخره خاک تشنه همینم

داره همراش میبره خشک میشم تموم میشم

فردا که خورشید میاد شن جامو پر میکنه که میاره دست باد

تقدیم به داداشم

میثم

http://layoutandmap.blog.ir

https://t.me/mapcod


دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد
کارون زچشمه خشکید البرز لب فروبست
حتی دل دماوند آتشفشان ندارد
دیو سیاه دربند آسان رهیدو بگریخت
رستم دراین هیاهو گرز گران ندارد
روز وداع خورشید زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان نقش جهان ندارد
برنام پارس دریا نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما تیرو کمان ندارد
دریای مازنی ها برکام دیگران شد
نادر زخاک برخیز میهن جوان ندارد
دارا کجای کاری ان سرزمینت
بربیستون نویسند دارا جهان ندارد
آئیم به دادخواهی فریادمان بلنداست
اما چه سود اینجا نوشیروان ندارد
سرخ و سپید وسبز است این بیرق کیانی
اما صدآه و افسوس شیر ژیان ندارد
کو آن حکیم توسی شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد
هرگز نخواب کوروش ای مهر آریایی
بی نام تو وطن نیز نام و نشان ندارد


من با تو میرسم به آزادی
به عشق و لبخند و گل و شادی
آخر هر شبی سحر داره
آخر هر ویرانی آبادی
تو اختیار پوشش آزاد
زندون جواب اعتراضت نیس
آواز زن ممنوعه نیس دیگه
سکوت توی صدای سازت نیست
ایرانمون پر میشه از امید
هر کوچه ای پر میشه از آواز
قفس یه روزی میشکنه آخر
پرنده توی خونه شه پرواز
ایرانمون پر میشه از امید
هرکوچه ای پر میشه از آواز
قفس یه روزی میشکنه آخر
پرنده توی خونه شه پرواز
ایران ، ایران …

از هر نژادی و هر آئینی
سهم همه ایرانیاست ایران
مردم واسه خونه‌ی اجدادی
صلح و برابری و عشق میخوان
کی دیده شب همیشگی باشه
فردای بهتر چشم به رامونه
هرکس دلش تنگ باشه میتونه
دوباره باز برگرده به خونه
ایرانمون پر میشه از امید
هر کوچه ای پر میشه از آواز
قفس یه روزی میشکنه آخر
پرنده توی خونه شه پرواز
ایرانمون پر میشه از امید
هر کوچه ای پر میشه از آواز
قفس یه روزی میشکنه آخر
پرنده توی خونه شه پرواز


رد میشه از خاطراتم مثل لالاییه یک ساز

خاطرات کودکی‌هام توی کوچه های شب باز
توی آغوش محبت آروم آروم پا گرفتم
من از عاشقی میخوندم توی دل‌ها جا گرفتم

بی خبر از بازی تلخ زمونه

من میخوندم با لبای عاشقونه
بهت و دلتنگی شعر شب ویرونگی خونه
شام آخر فاتح صدای بارون

هم سفر با مرثیه منو نترسون
برای دلای عاشق برای مردم ایرون
وقتی که طوفان به پا شد پر کشیدیم از تو خونه
ساده ی غربت نشونیم لا لا لا گل پونه
آی دلای عاشق و پاک من همون آوازه خونم
که هنوز وارث دردم واسه‌ی شما میخونم

چه عزیزایی که پر کشیدن
یادشون تا دنیا دنیاست با منه
فکر اون روزای زیبای وطن
انگاری قلبمو آتیش میزنه
بغضی تو صدام میشینه
وقتی چشمامو میبندم
خنده هام از سر درده
من به گریه هام میخندم
من به گریه هام میخندم


راز خوشبختی من خفته در قلب من است

تو کجا میگردی قلب من این وطن است

خاک مادرزادی ، خانه ی اجدادی

این وطن ارثیه ی پشت در پشت من است

هیچ ابرقدرتکی ، مرد تسخیرش نیست

زن اگر تهمینه ، مرد اگر تهمتن است

گریه ها کرده وطن ، تاب آورده وطن

مام پر درد وطن ، مادری شیرزن است

قلب من، خانه ی من ، خانه ی زخم به تن

خسته ام از جانی که گرفتار تن است

من به مرگ آگاهم ، مرگ را میخواهم

هم وطن ها راهم ، دشمن آتش زدن است


رهگذار عمر سیری در دیاری روشن و تاریک
رهگذار عمر راهـی بــر فـضایی دور یا نزدیک


کس نمی داند کدامین روز مــی آیـد
کس نمی داند کدامین روز می میرد


چیست این افسانه هستی ، خدایا چیست
پـس چـرا آگاهی از این قـصـه مـا را نیـست


کس نمی داند کدامین روز مــی آیـد
کس نمی داند کدامین روز می میرد


کس نمی داند کدامین روز مــی آیـد
کس نمی داند کدامین روز می میرد


صحبت از مهر و محبت چیست
جـای آن در قـلـب مـا خالیست


روزی انسان بَرده عشق و محبت بود
جـز ره مهـر و وفـا راهـی نمی ‌پیمود


کس نمی داند کدامین روز مــی آیـد
کس نمی داند کدامین روز می میرد


کس نمی داند کدامین روز مــی آیـد
کس نمی داند کدامین روز می میرد

 


یه دیواره
یه دیواره
که یه عمره آزگاره
اونورش همیشه بن بست
این ورش هیچی نداره
یه طرف همه سیاهو
یه طرف همه سفیدیم
این طرف ریشه نداریم
اون طرف ریشه بریدیم
اگه از دیوار خونه چشممون جدا نمی شد
یه درخت پیر انجیر همه چیز ما نمی شد
بس که زندگی نکردیم
وحشت از مردن نداریم
ساعتو جلو کشیدن
وقت غم خوردن نداریم
برای اون یه وجب خاک
همه دنیامونو دادیم
ما برای بوی گندم
خیلی چیزامونو دادیم
هیچکی یادمون نداده
خنده ی همو ببینیم
این فقط درد وطن نیست
ما تو غربتم همینیم
این ور و اون ور دیوار
درد ما هنوز همونه
آی شقایق ما جماعت
دردمون از خودمونه
تو همه خاطره هامون
حقه دشمن مرده باده
حتی راه دشمنی رو هیچکی یادمون نداده
یه دیواره
یه دیواره
که یه عمره آزگاره
اونورش همیشه بن بست
این ورش هیچی نداره
از عذاب این قبیله
هممون از هم بریدیم
حس هم خونی نداریم
چون قبیلمونو دیدیم
ما که تو زمزمه هامون
هی به داد هم رسیدیم
یکی یادمون بیاره
کی به داد هم رسیدیم
تو هجوم این همه حرف
هر جوابی یه سقوطه
تو بگو هر چی که میخوای

 من که سنگرم سکوته


صدام کن از خزر تا فارس به نام عشق و آزادی 
که تاریخی تو رگ هامه پر از آبادی و شادی 
هنوز با کوروش و آرش هنوز با کاوه هم خونیم 
صدام کن از دل غربت که ما ایرانی می مونیم 
من و تو یعنی این مردم همین مردم که بیدارن 
که توی سفرشون نون نیست ولی سر خم نمیارن 
همین بچه های بی کس که غرقن تو خیابون ها 
چه نوری تو نگاشونه برای ساختن فردا 
برای ساختن فردا 
بگو از غربت شیرین به وقت مُردن فرهاد 
از بغض مادرا وقتی که کارون بوی خون میداد 
بگو از شیر زن هایی که یک کوه رو جا به جا کردن 
زن های سرزمین من یه وقت هایی چقدر مردن 
نگو غرور و شادیمون توی قهر زمان خار شد 
مگه غم با فروریختن از تاریخ جهان پاک شد 
تو الوندی دماوندی نگات آبی تر از دریاست 
صدام کن از خزر تا فارس هنوز ایرانمون زیباست 
هنوز ایران ما زیباست 
منو تو یعنی مردم همین مردم که بیدارن 
که توی سفرشون نون نیست ولی سر خم نمیارن


چهل ساله ی کابوس نمیذاره بخوابیم

نمیذاره سحر شیم نمیذاره بتابیم

چهل ساله ک مردم ی مردمان دیگن

چهل ساله بریدن ولی هیچی نمیگن

ی جورای بدی سخته ی جورای بدی تنها

آهای تشنه ترین دریا صداتو میشنوییم ایران

آهای سالار افسانه تو میتونی و پا میشی

به بغضت اعتماد دارم ی روز آخر رها میشی

یجورای بدی درد شبی شرمنده برگرده

ی مادری که چندساله دیگه نون آور مرده

ی جورای بدی درد ببینی حقتو خوردن

توی کوچه جلو چشمات ببینی بچتو بردن

ی جورای بدی سخته ی جورای بدی تنهان

آهای تشنه ترین دریا صداتو میشنویم ایراان

آهای سالار افسانه تو میتونی و پا میشی

به بغض اعتماد دارم ی روز آخر رها میشی

چهل ساله ی کابوس نمیذاره بخوابی

نمیذاره سحر شی نمیذاره بتابی

چهل ساله مردم ی مردمان دیگن

چهل ساله بریدن ولی هیچی نمیگن





آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها